آکادمی آگاپه

جنبش‌های اجتماعی (قسمت اول)

0

جنبش اجتماعی عبارت از سازمانی کاملا شکل گرفته و مشخص است که به منظور دفاع و یا گسترش و یا دست‌یابی به هدف‌های خاصی به گروه‌بندی و تشکل اعضا می‌پردازد.

برای تعریف واضح‌تر از جنبش‌های اجتماعی به سراغ کتاب «تغییرات اجتماعی» از گی روشه رفتیم. به گفته مترجم در این کتاب «گی روشه» با استفاده از منابع متنوع و متعدد به بررسی و نقد نظریه‌های جامعه‌شناسان و متفکران اجتماعی مشهور در زمینه تغییرات اجتماعی پرداخته است. این مقاله خلاصه‌ای از همین کتاب است.

آنچه که اصولا جنبش اجتماعی را مشخص می‌سازد، متقاضی و مدعی بودن آن است که سعی در شناساندن و پیروز گردانیدن ایده ها و منافع و ارزش‌های معینی را دارد، بدین منظور پیوسته سعی در افزایش اعضا و کوشش در جهت جلب توجه عامه و نیز برگزیدگان جامعه می‌نماید.

هدف‌های جنبش‌های اجتماعی بسیار اند و به عنوان مثال می‌توان از دگرگونی یا واژگونی نظم موجود گرفته تا موضوع منع مشروبات الکلی، منع مجازات اعدام و یا منع سلاح‌های اتمی و شناسایی حقوق قانونی و سیاسی زنان و غیره نام برد.  وسایلی که در جنبش‌های اجتماعی بدان متوسل می‌شوند متفاوت است به طوری که از تبلیغات ساده و تحت فشار قرار دادن افکار اعضای جامعه گرفته تا خشونت، مورد استفاده قرار می‌گیرند ولی به هر حال صرف نظر از هدف‌ها و وسایل مورد استفاده، جنبش اجتماعی همیشه با یک اساس فکری جدید مشخص می‌گردد.

اصول سه‌گانه جنبش‌های اجتماعی

  • اصل هویت

یک جنبش اجتماعی ابتدا باید دارای هویتی باشد، یعنی اینکه این جنبش باید مشخص نماید که از چه افرادی تشکیل شده است، سخنگوی چه افراد و یا چه گروه‌هایی از مردم است و مدافع و محافظ چه منافعی است. بنابراین در اینجا گروهی ملاحظه می‌گردد که متقاضی است و به دنبال به دست آوردن چیزی است و این گروه در حقیقت برای مشخص نمودن خود، خود را سخنگو و مدافع عده‌ای خاص قلمداد می‌نماید، مثل کارگران، زنان، دهقانان و غیره… یا اینکه جنبش ممکن است نماینده و سخنگوی منافع یک جامعه کلی باشد مانند جنبش‌های ملی یا ناسیونالیستی

  • اصل ضدیت یا مخالفت

جنبش اجتماعی همیشه در برابر نوعی مانع یا نیرویی مقاوم قرار دارد و در نتیجه پیوسته سعی در درهم شکستن دشمن یا دشمنانی دارد و بدین ترتیب جنبش اجتماعی لزوما دارای حریف است. اما ضدیت، دومین اصل موجودیت جنبش‌های اجتماعی است و بدون آن جنبش اجتماعی نمی‌تواند وجود داشته باشد یا به سخن دیگر اگر هم پدیده جمعی یا مشابهی وجود داشته باشد آن را نمی‌توان به عنوان یک جنبش تلقی نمود زیرا در این صورت جنبش ممکن است به صورت حزبی مسلط به هدف خود دست یافته و بر سریر قدرت نشسته یا به صورت موسسه‌ای مستقر درآمده باشد که دیگر جنبش محسوب نمی‌گردد، چرا که ماهیت خود را از دست داده است.

  • اصل عمومیت

 یک جنبش اجتماعی به نام ارزش‌هایی برتر، ایده‌هایی بزرگ، فلسفه و یا ایده‌ای آغاز می گردد، کنش آن ملهم از تفکر و عقیده‌ای است که تا حد امکان سعی در گسترش و پیشرفت دارد. حتی در مواردی که جنبش معرف یا نماینده یا مدافع گروهی خاص است، به نام ارزش‌ها و حقایق جهانی که توسط انسان‌ها و یا به وسیله کل جامعه شناخته شده و مورد قبول قرار گرفته‌اند ادعای خود را شروع می‌نماید. بدین ترتیب دلایلی که باعث کنش یک جنبش اجتماعی می‌گردد ممکن است به صورت منافع ملی، آزادی بشریت، رفاه و خوشبختی جمعی، حقوق انسانی، سلامت همگانی، خواست و فرمان الهی و غیره باشد.

در مقایسه با جوامع سنتی، تعداد جنبش‌های اجتماعی در جوامع مدرن صنعتی بسیار زیاد است و این تعدد جنبش‌ها در این جوامع در رابطه با تعدد نخبگان است. در جوامع باستانی، جنبش‌های اجتماعی تقریبا وجود نداشت یا اینکه نادر بود، در حالی که در جوامع دهقانی بیشتر به چشم می‌خورند که در حقیقت از طغیان‌ها و عصیان‌های دهقانی نشات می‌گیرند. ولی در هر حال، در این گونه جوامع نیز این جنبش‌ها کوتاه مدت و زود گذرند. در جوامع شهری و صنعتی، تعدد و تنوع جنبش‌های اجتماعی خود نمونه و نشانه‌ای است از اهمیت آن‌ها، زیرا در این جوامع جنبش‌های اجتماعی در عین حال، هم علت و هم نتیجه سرعت تاریخ محسوب می‌گردند.  

در جنبش‌های اجتماعی سه کارکرد به شرح زیر قابل ملاحظه است:

  1. کارکرد رابط یا میانجی بودن
  2. کارکرد ایجاد و بالا بردن آگاهی‌های جمعی
  3. کارکرد ایجاد فشار

جنبش‌های اجتماعی را در وهله اول می‌باید به عنوان عاملین فعالی که بین افراد از یک طرف و ساخت‌ها و حقایق اجتماعی از طرف دیگر نقشی میانجی به عهده دارند در نظر گرفت. این وظیفه میانجی‌گری به طرق زیر صورت می‌گیرد.

اول- جنبش‌های اجتماعی موجب شناساندن جامعه و ساخت‌های اجتماعی آن به اعضای این جنبش‌ها و سایرین می‌گردند، به سخن دیگر این جنبش‌ها بعضی حقایق اجتماعی را به آن‌ها تفهیم می‌نمایند. بدین ترتیب جنبش‌های اجتماعی به عنوان عاملین جامعه پذیری، نقش قابل ملاحظه‌ای را ایفا می‌کنند.

دوم- جنبش‌های اجتماعی وسیله ارتباطی موثری در مشارکت محسوب می‌گردند.جامعه شهری و صنعتی، به دلیل وسعت و تنوع آن نیاز به مشارکت پیچیده‌تری در زندگی جمعی دارد. در جامعه جدید، جنبش اجتماعی به صورت یکی از گروه‌های اصلی واسط درآمده است که به وسیله آن اعضای جامعه می‌توانند منافع خود را حفظ نمایند و یا به ایده‌های خود ارزش نهند و بدین ترتیب در سطوح مختلف، در کنش تاریخی مشارکت کنند.

جنبش اجتماعی ذاتا موجب ایجاد و گسترش نوعی شعور جمعی سیاسی در یک جامعه یا در بخش خاصی از جامعه می‌گردد. در حقیقت این دومین کارکرد جنبش اجتماعی، ارتباط نزدیکتری با کنش تاریخی دار

کارکرد « فشار جنبش‌های اجتماعی»

جنبش‌های اجتماعی با فشاری که بر نخبگان قدرت وارد می‌آورند، بر توسعه تاریخی جوامع اثر می‌گذارند. این فشارها ممکن است به طری‌های مختلف از قبیل: مبارزات تبلیغاتی به منظور تاثیر بر افکار عمومی، تهدید، اعتصاب، تحریم، تظاهرات و عمل کنند.

فشار بر قدرت موجود تنها یکی از اشکال کنشی است که جنبش‌های اجتماعی می‌توانند به خود بگیرند، ولی این نوع کنش به حدی وسعت دارد که آن را اغلب به عنوان کارکرد اصلی جنبش‌های اجتماعی محسوب می‌دارند و به همین جهت گاهی جنبش‌های اجتماعی را در ردیف گروه‌های فشار قلمداد می‌نمایند. البته باید به این مسئله توجه کافی داشت که جنبش‌های اجتماعی و گروه‌های فشار یکی نیستند، حتی اگر گاهی یکی را به جای دیگری به کار ببرند.

روش‌های عمل گروه فشار

چگونگی عمل گروه‌های فشار بر مسئولین و سازمان‌های دولتی

  1. کوشش در متقاعد نمودن، به صورت نامه سر گشاده یا انتشار بیانیه، ارائه اسناد یا یادداشت‌هایی به اعضای دولت. در این حالت گروه فشار به دلیلی کیفیت و واقعیت ( حداقل به صورت ظاهر) اطلاعاتی که در اختیار دولت قرار می‌دهد، به کسب موافقت دولت امید دارد.
  2. تهدید دولت به اشکال مختلف: تهدید به تحریم، اعتصاب، شانتاژ و گاهی نیز مجازات‌های جسمی
  3. پول نیز می‌تواند به عنوان عاملی موجب جلب موافقت و عنایت دولتمردان شود، به اشکالی از قبیل: کمک مالی به احزاب سیاسی و یا رشوه دادن به اعضای دولت یا کارمندان سازمان‌های دولتی
  4. فشار به دولت از طریق امتناع از همکاری با دولت، امتناع از پرداخت مالیات، تحریم برخی برنامه های دولتی و …
  5. اقدام مستقیم، به صورت انجام دادن اعمال خشونت آمیز، اعتصابات، تظاهرات وسیع، اختلال در خدمات عمومی و …

می‌توان گفت که کنش موثر گروه‌های فشار و نفوذ آن‌ها را بر تاریخ نباید نادیده گرفت و این حقیقتی است که هم از دیدگاه علمی و هم به صورت عملی قابل توجیه است.

رابطه بین نخبگان، نهضت‌ها و گروه‌ها

نخبگان، جنبش‌ها و گروه‌هایی که می‌توان جداگانه هر یک را مورد تحلیلی قرار داد، در حقیقت کاملا به هم وابسته‌اند.

نخبگان، جنبش‌های اجتماعی و گروه‌های فشار را به وجود می‌آورند و آن‌ها را به فعالیت وا داشته و موجب تجلی آن‌ها می‌شوند. از طرف دیگر جنبش‌ها و گروه‌ها رهبران خود را در مواردی که حرکت آن‌ها کند و یا تند می‌شود مورد حمایت و کمک قرار داده یا آن‌ها را نفی می‌نمایند. بنابراین کنش تاریخی نخبگان و جنبش‌ها و گروه‌ها در حقیقت تا حد زیادی مشروط به روابط متقابل بین ‌آن‌ها می‌گردد.

کنش متقابل بین نخبگان و این جنبش‌ها به صورت عنصر مهمی از کنش تاریخی درمی‌آید و غالبا اتفاق می‌افتد که کنش تاریخی گروهی از نخبگان تحت تاثیر روابط این گروه با جنبش قرار گیرد و به همین قیاس کنش تاریخی جنبش را می‌توان با در نظر گرفتن این گونه تاثیر روابط، معین و مشخص کرد.

روابط بین نخبگان و جنبش‌های آنان روابطی پیچیده و بدون وقفه متغیر است.

نفاق بین رهبران و اعضا

این مسئله را باید مد نظر داشت که هرگز موافقت کامل بین رهبران و اعضای یک جنبش وجود ندارد. بدین معنی که معمولا رهبران آگاهی روشنتر و وسیعتری از هدف‌های جنبش دارند. آن‌ها بهتر به ساخت و به وظیفه جنبش آشنا هستند و بهتر تاریخ و تحول قبلی آن را می‌دانند و نیزآنها با قاطعیت بیشتری می‌توانند مخالفان و حریفان را معرفی نمایند. علاوه بر این بین اعضای یک جنبش هم تفاوت‌های مشابهی دیده می‌شود و این تفاوت‌ها را در مورد اعضای فعال تا طرفداران ساده، می‌توان در سطوح مختلف به شکل دوایر متحدالمرکزی که به تدریج از مرکز دور می‌شوند مشاهده کرد.

۱.  رهبران پیش‌رو تر از جنبش هستند

رهبران در ارتباط ببا گروه خود پیشروتر اند، به این معنی که رهبران رفتاری افراطی تر از اعضای خود دارند، ولی در همان جهت جنبش و در چنین حالتی رهبران می‌باید قسمت اعظم انرژی خود را صرف آموزش اعضا بکنند.

۲. بخشی از اعضا افراطی تر از بقیه هستند

در چنین حالتی که بخشی از اعضا افراطی تر از سایرین هستند، نخبگان رهبر باید با مخالفین داخلی درون جنبش خود نیز مقابله نماید و بدین ترتیب مبارزه در دو جبهه صورت می‌گیرد، علیه دشمنان و علیه مخالفین داخلی

نخبگان جنبش و محیط

چنانکه روابط بین نخبگان و جنبش‌ها را حتی در محدوده محیطی که جنبش در آن ایجاد شده در نظر بگیریم باز هم موضوع پیچیده تر است چون یک جنبش پیوسته در معرض خطر جدا شدن از محیطش و منزوی شدن است.

در واقع یک جنبش به دلیل ویژگی نو بودنش هرگز به طور کامل قادر به تطبیق خود با محدوده محیطش نیست، بدین معنی که سعی در گسترش و بسط ایده و حفظ منافع خود دارد، بنابراین بین یک جنبش و محیطش معمولا تنشی کم و بیش مبهم مشهود است.

۳. انگیزه و نیاز به موفقیت

یکی از عوامل روانی که می‌تواند بر کنش تاریخی اثر بگذارد و در روانشناسی اجتماعی مورد مطالعه قرار گرفته است، همان عاملی است که اصطلاحا « انگیزه و نیاز به موفقیت» نامیده می‌شود.

ارزش و انگیزه

ارزش به مثابه آرمان، هدف یا حقیقت، از بعضی جهات جدا از شخص است ( خصوصا وقتی که ارزش جنبه جمعی داشته باشد) زیرا به عنوان یک محرک می‌تواند و یا باید بر انگیزه‌های افراد موثر واقع شود. انگیزه برعکس، خود حاصل مجموعه ای از نیازها، فشارها، خواست‌ها، آگاهی‌ها و ناآگاهی‌هایی است که شخص را به حرکت و جنبش وا می دارد.

ضرورت خارجی و دگرگونی اجتماعی

در کشورهای بسیار پیشرفته صنعتی، مشاهده می‌گردد که روابط انسانی دارای قابلیت انعطاف بسیار زیادی است. به عبارت دیگر این روابط کمتر از روابط حاکم بر جوامع توسعه نیافته خشک و از قبل وضع شده است و به همین علت، بازیگران اجتماعی توجه و حساسیت بیشتری را نسبت به یکدیگر مبذول می‌دارند، زیرا هرچه قابلیت تطابق بیشتر باشد، سهولت بیشتری برای بازشناخت، قبول کردن و استقبال از هنجارهای رفتاری جدید جامعه وجود دارد. وسایل ارتباط جمعی نقش بسیار مهمی را در توسعه این حساسیت و این تطابق گروهی بازی می‌کنند.

در طول نوسازی جوامع در زمینه روابط انسانی پدیده ای به اسم «یگانگی عاطفی» ایجاد می‌شود. یگانگی عاطفی عبارت از آن حالتی است که فرد توانایی آن را داشته باشد که خود را به جای دیگری قرار دهد، طرف مقابل و نقش او را به سرعت درک نموده و خود را با افراد متفاوت تطابق دهد. جامعه مدرن امروزی، با وسعت و پیچیدگی‌اش، بازیگران اجتماعی را مجبور به داشتن روابط متععد و سریع با اشخاص متفاوت نا آشنا در نقش‌های مختلف می‌کند. در چنین جامعه‌ای تحرک روانی در تداوم و موجودیت جامعه، در افراد آن جامعه و در سازمان‌های اجتماعی آن پدیده‌ای اساسی محسوب می‌گردد.

نیازهای روانی و تحول ساخت‌های سیاسی

دو نیاز روانی کم و بیش با اهمیت که هم نزد افراد و هم در جوامع یافت می‌شوند عبارتند از: نیاز به عضویت یا پیوستگی و نیاز به قدرت. نیاز به پیوستگی با گرایش به ایجاد استقرار و حفظ و نگهداری روابط موثر مثبت با دیگر افراد مشخص می‌گردد. بهترین اصطلاحی که این نوع رابطه را توجیه می‌کند، اصلاح « دوستی» است. نیاز به پیوستگی یعنی نیاز به دوست داشته شدن، نیاز به حساب آمدن، مورد قبول قرار گرفتن، مورد محبت قرار گرفتن و …

و اما در مورد نیاز به قدرت، مک کله لند آن را خواست یا گرایش به کنترل وسایلی می‌داند که دیگران را تحت نفوذ قرار دهد، مثل نیاز به فرمان دادن، تنبیه کردن، داشتن زیر دستان و فرمانبردارن و تحمیل خواست خود به آن‌ها

پژوهش‌های انجام شده تعامل مسائل روانی و اجتماعی را در ارتباط با عاملین کنش تاریخی به وضوح نشان داده است.

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: ۱ میانگین: ۵]

جنبش‌های اجتماعی (قسمت دوم)

مقاله قبلی

نوآوری اجتماعی و مشارکت بیشتر مردم در امور خیر

مقاله بعدی

شما همچنین ممکن است دوست داشته باشید

نظرات

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیشتر در آکادمی آگاپه